گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سر نگون باید رفت
تو پای به راه می نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
« عطار »
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سر نگون باید رفت
تو پای به راه می نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
« عطار »
هنوز جهان های بسیاری وجود دارند که باید آشکار شوند.
زیرا ضمیر عالم وجود، خالی ( از جهان های تازه ) نیست.
هر جهانی منتظر حمله توست ( تا آن را کشف کنی ).
و حدّت فکر و کردارت را بنمایی.
هدف گردش روزگار این است.
که خودی تو بر تو آشکار شود.
اقبال را عقیده بر این است که حتی به مقصد رسیدن نیز نباید موجب رضایت انسان شود، زیرا حیات جاودان در « سیر عالم » است.
بر گرفته از کتاب « معنای زندگی از دیدگاه مولانا و اقبال »
تألیف : پروفسور نذیر قیصر
ترجمه : محمد بقائی ( ماکان )
حکات پییر کوری « همسر ماری کوری » و دعا:
یک روز « پییرکوری »، یکی از نامزدهای جایزه نوبل، در آزمایشگاهش بر روی میکروسکوپی خم شده بود و در آن نگاه می کرد. دانشجویی وارد اتاق شد و متوجه میکروسکوپ نشد. تصور کرد که پییرکوری مشغمول دعا کردن است. پس آهسته به طرف در خروجی آزمایشگاه رفت، اما پییرکوری او را صدا زد. دانشجوی مزبور گفت: « استاد، تصور کردم که شما مشغول دعا کردن بودید. » پییرکوری با سادگی معمولش گفت: « بله، من مشغول دعا کردن بودم. » و بعد به سراغ میکروسکوپش رفت. سپس اضافه کرد: « همه ی علوم، تحقیقات و مطالعات، دعاهایی هستند که خدا رازهای ابدیش را بر ما آشکار می کند، زیرا خداوند رازهایی دارد و فقط زمانی پرده از آنها برمی دارد که انسان مشتاقانه به جستجوی گشادن آنها باشد. خداوند همه رازهایش را عیان نکرده است، بلکه پیوسته خود، برنامه ها و حقایقش را بر کسانی که به جستجوی آنها هستند متجلی می کند.»
بر گرفته از کتاب : لطفا" گوسفند نباشید.
به اهتمام : محمود نامنی
امّا،براستی انسان چیست؟
آدمی نیمی ز جان و دل، نیمی ز آب و گل
« مولانا »
انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن! بی نهایت فرشته!
« دکتر شریعتی »
اگر انسان ها در طول عمر خویش میزان کار کرد مغزشان یک میلیونوم معدشان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.
« انشتین »
بر گرفته از کتاب: لطفا" گوسفند نباشید.
به اهتمام : محمود نامنی
کودکان شما را ار روی رفتارتان میشناسند , نه از آنچه بر زبان می آورید.
وین دایر
پیلی را آوردند بر سر چشمه که آب خورد.
خود را در آب می دید و میرمید: او می پنداشت
که از دیگری می رمد: نمی دانست که از خود می رمد!
همه اخلاق بد , از ظلم و کین و حسد و حرص و بی رحمی و کبر
چون در توست نمی رنجی! اما چون آن را در دیگری میبینی ,
می رمی و می رنجی.
( فیه ما فیه )
اگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم , بیهوده نزیسته ام:
اگر بتوانم رنج و محنت یک زندگی را تسکین دهم , بیهوده نزیسته ام:
اگر بتوانم درد جان سوزی را شفا دهم , یا پرنده از پا افتاده ای را یاری کنم که به آشیانه اش باز گردد ,
بیهوده نزیسته ام.
( امیلی دیکنسون )
این متن جزء 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوریس هست.
یه پسر دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن پسر یه سری تیله و دختر چند تا شیرینی داشت پسر گفت : من تیله هام رو بهت میدم تو هم شیرینی ها تو بهم بده , دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیبا ترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختره داد اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگ و وارنگ دید اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما" دخترک هم یه خورده از شیرینی هاش رو قایم کرده و بهش نداده...
عذاب برای کسانی است که صادق نیستند و آرامش از آن کسانی است که صادق اند.
لذت دنیا مال کسانی نیست که با افراد صادق زندگی می کنند از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی می کنند.