کودکان و اتفاق های وحشتناک

سخنی با والدین و متخصصان

معمولا" به شاهدان خشونت یا رویدادهای هولناک، « قربانیان ثانویه » می گویند. هر چند شگفت آور است، اما پژوهش ها نشان داده اند کودکی که قربانی ثانویه باشد، بعدها ممکن است حتی بیشتر از قربانی اصلی دست به خشونت بزند. با این حال، اگر کودک بعد از دیدن صحنه خشونت، با والدین یا مراقبان خود از قبیل مادربزرگ یا مربی یا پرستار درباره آن صحنه حرف بزند، می تواند احساسات خود را بشناسند، و بعدها احتمال دست زدن به خشونت در او کاهش می یابد.

چه اتفاق بدی! به همین سبب داستان « داستان اتفاق بدی بود » برای ایجاد ارتباط با کودکی که شاهد « اتفاق بدی » بوده، مفید واقع خواهد شد. نمونه این اتفاق ها می تواند یکی از موارد زیر باشد:

  • هر نوع حادثه از قبیل تصادف، برق گرفتگی یا سقوط از بلندی.
  • حمله و تهاجم خیابانی.
  • خشونت در مدرسه.
  • خشونت در خانواده.
  • خشونت گروه های ولگرد.
  • موقعیت های سوء مصرف مواد مخدر.
  • مرگ.
  • خودکشی.
  • قتل.
  • حوادث طبیعی از قبیل طوفان یا زلزله یا سیل.
  • آتش سوزی.
  • جنگ و عواقب آن.

والدین و مراقبان معمولا" نمی دانند با کودکی که از چنین رویدادی آسیب دیده است چه رفتاری در پیش بگیرند. پیشنهاد های زیر در این زمینه مفید خواهد بود:

  1. امکان دارد نخستین بار باشد که اعتقادات کودک دستخوش تزلزل می شود. احساس امنیت و سلامت کودک تهدید می شود و ناچار، نگاه او را به دنیا تغییر می دهد. این واقعه ضربه بسیار بزرگی برای کودک است و چه بسا در او غم و اندوهی به وجود آورد که بیشتر به اندوه ناشی از دست دادن عزیزانشان است.
  2. از واژه هایی استفاده کنید که واقعی و درست باشند و به حسن تعبیر و بیان غیر مستقیم پناه نبرید. استفاده از واژه ها و عبارت های غیرمستقیم، هر چند برای بزرگسالان راحت تر باشد، موجب سردرگمی کودک در مورد دیده ها و احساساتش می شود.
  3. کودک ممکن است آن قدر ترسیده باشد که به خاطر ترس از پیامدهای احتمالی یا یر دلیل دیگری، حتی حاضر به حرف زدن در مورد آن واقعه نباشد. موقعیت مناسبی برای کودک فراهم آورید تا او بتوند « ماجرا » را تعریف کند و در مورد احساساتش به گفتگو بپردازد.
  4. بگذازید کودک رویداد مورد نظر را به شکل های گوناگون  شرح بدهد یا آن را به صورت عملی نمایش بدهد. برای این منظور می توان از عروسک، ابزارهای نقاشی، رنگ، مداد شمعی، ماسه، گل رس، عروسک های پارچه ای استفاده کرد.
  5. کابوس های مکرر در این کودکان شایع است. هر قدر کودک بتواند « ماجرا » را با احساس امنیت بیشتری تعریف کند، احساسات نامطلوبش بیشتر کاهش می یابد.
  6. به خاطر بسپارید رویداد فاجعه آمیز ممکن است برای هر کودکی  عواقب  متفاوتی داشته باشد. برای مثال، اگر کودک شاهد تصادف بوده، ممکن است از سوار شدن به اتومبیل بترسد. اگر شاهد درگیری و خشونت خیابانی بوده، ممکن است از بیرون رفتن از منزل خودداری کند. دعواهای خانوادگی نیز ممکن است مشکلاتی در زمینه اعتماد به نفس در کودک به وجود بیاورد، یا در موارد وخیم اختلالات عاطفی در او ایجاد کند.
  7. وقتی کودکان رویدادهای خشونت آمیز یا فاجعه بار را میبینند، ممکن است دچار احساس گناه شوند یا فکر کنند خودشان مقصر بوده اند. کاری کنید کودک بفهمد که وقوع آن رویداد تقصیر او نبوده است. کودکان هم مانند بزرگسالان به حسرت هایی از نوع « کاش... » دچار می شوند.
  8. کودکانی که شاهد رویدادهای خشونت آمیز و فاجعه بار بوده اند، ممکن است دچار ترس، احساس گناه، انکار، خشم، عصبانیت، سردرگمی، میل به انتقام، احساس تنهایی، یا ترکیبی از این موارد بشوند. در این کتاب، شرمن احساسات خود را به دورن می ریزد و این احساس دورنی به یورش های خشم تبدیل می شود که به صورت ایجاد دردسر در مدرسه و شرارت بروز می کند. هر چند دلش نمی خواهد دست به چنین کاری هایی بزند، ولی نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. به نشانه هایی که بیان درگیری و کشمکش کودک با این احساسات است، دقت کنید.
  9. وقتی کودک ترس و احساسات دیگرش را به درون میریزد، ممکن است از نظر جسمی هم آسیب ببیند. برای مثال در این داستان، شرمن بی اشتها می شود، سردرد و دل درد می گیرد و دچار بی خوابی می شود.
  10. بعضی از کودکان، به ویژه دختران، ممکن است در واکنش به حوادث تلخ و دیدن صنه های خشونت کم حرف و گوشه گیر یا درون گرا شوند. در چنین شرایطی، احتمال بیشتری دارد که رنج هایشان ناشناخته و پنهان بماند. مراقب این نشانه ها باشید و به آن ها کمک کنید تا از راه بازی یا از راه کارهای هنری یا حرف زدن، این احساسات رابراز کنند.
  11. وظایف و کارهای روزمره کودک باید تداوم پیدا کند. این تداوم برنامه ها وقتی، که کودک در شرایط عدم اطمینان و امنیت به سر می برند، به ایجاد احساس و ثبات در او کمک می کند.
  12. پایبند ماندن به مقررات و انتظارات، برای شکل گیری مجدد احساس ایمنی در کودک بسیار اهمیت دارد. همواره از کودک بخواهید مقررات خانه و مدرسه را رعایت کند، حتی اگر هنوز مشکلش کاملا" برطرف نشده باشد.
  13. ممکن است کودک بر اثر آن تجربه تلخ احساس کند با دیگران فرق دارد و عزت نفسش کم شود. از این رو، جدا نکردن کودک از دیگران از راه دادن امتیازها یا جبران برخی موارد، اهمیت فراوانی پیدا می کند. او باید خود را عضوی از گروه همسالان خود ببیند که باید شبیه آنان رفتار کند.
  14. به حرف های کودک با دل و جان گوش بسپارید تا به جنبه های مختلف درد و رنج او پی ببرید.
  15. ترتیبی بدهید که حتی یک جلسه هم که شده، کودک را متخصص روانشناسی ببیند، زیرا ممکن است به درمان تخصصی نیاز داشته باشد.

نویسنده : مارگارت ام. هومز

ترجمه : دکتر حمید علیزاده

برای آشنایی بیشتر با این کتاب می توانید آن را از انتشارات " جوانه رشد " تهیه نمایید.