داستانی درباره آموزش بخشیدن

نکته هایی درباره بخشیدن

والدین، معلمان و مربیان عزیز، این داستان به آموزش یکی از مهم ترین فضیلت های اخلاقی، یعنی بخشیدن، می پردازد. بیش از صد سال است که روانشناسان به مطالعه فضایل اخلاقی علاقه مند شده اند. بخشیدن کسانی که به ما صدمه زده اند یا ما را رنجانده اند بار سنگین انتقام را از دلمان برمی دارد. هستند کسانی که به خاطر همین دلخوری ها حتی تا چند دهه خانواده شان را آزار داده اند، مردی را می شناختم که در کودکی از پدرش نامهربانی های زیادی دیده بود. این مرد در طول 22 سال هر شب خواب میدید که پدرش او را دنبال می کند. اما وقتی بالاخره او را بشید، آن خواب هم دیگر تکرار نشد. حالا به جای تلخ کامی، احساس آرامش می کند. بخشیدن، به خشم و لخوری پایان می دهد و شروع دوباره ای را رقم می زند. هنگامی که کسی را می بخشید، از زندان دلخوری  رها می شوید، وقتی دیگری را می بخشید، به او فرصت می ذهید که رابطه تازه ای را با شما آغاز کند، مهربان تر باشد و به شما احترام بگذارد. حتی اطرافیان نیز از این بخشش سود میبرند، زیرا خشم و دلخوری را به موقعیت های دیگر انتقال نمی دهید. در ضمن، احتمال این که عصبانیت خود را بر سر دیگران خالی کنید، ازبین می رود.

بخشیدن آن است که ...

بخشیدن را می توان این گونه معنا کرد: کسی ظالمانه به شما صدمه می زند و شما را می رنجاند، اما شما با احساس دلخوری خود مقابله می کنید ( هر جند حق دارید دلخور شوید، چون با شما ظالمانه برخورد کرده اند ) و می کوشید که به او مهربانی کنید و محبت ورزید ( و می دانید رفتار شما از روی بزرگواری است و طرف مقابلتان الزاما" شایسته محبت نیست. ) بخشش سه بخش متناقص در خود دارد. اول این که وقتی خشمگین می شوید، همه چیز و همه کس شما را به خشم بر می انگیزد: « نگذار قسر در برود! » اما کسی که می بخشد، حداقل خود را از زنجیر دلخوری رها می کند. دوم این که عمل کسی که می بخشد، کاملا"  و لطف کردن و عمل طرف مقابل، صرفا" دریافت کردن است. مگر نه اینکه فرد آزار دهنده باید به دنبال راهی برای جبران کردن باشد؟ اما این فرد بخشنده است که مهربانی خود را عطا می کند. معنای لطف کردن همین است. سوم این که وقتی کسی را از روی لطف و مهربانی می بخشم، خود ما هستیم که از نظر عاطفی التیام می یابیم.

بخشیدن آن نیست که ...

شما و فرزندانتان وقتی بخشش را یاد می گیرید، ممکن است متوجه شوید آنچه پیش از این درباره بخشش می دانستید نادرست بوده است. برخلاف انتظار، بخشیدن نشانه ضعف نیست، بلکه از توانایی و قدرت حکایت می کند. وقتی از روی بخشش به کسی که سزاوار نیست هدیه ای می دهید، کارتان یک نوع بزرگواری و محبت است. وقتی کسی را می بخشیم، به پای او نمی افتیم: بلکه می توانیم و باید بایستیم و از حقمان دفاع کنیم. از طرف دیگر، بخشیدن توجیه کردن گناه دیگران و عذر تقصیر آوردن نیست. وقتی کسی را می بخشیم، به او می فهمانیم که کارش اشتباه بوده، نه این که آن را توصیه کنیم. بخشش به معنای فراموش کردن هم نیست. بیست سال است که درباره مفهوم بخشش مطالعه می کنیم و هرگز ندیده ایم کسی که ی بخشد، اشتباه طرف مقابل را فراموش کند. انسان ها به شکل های گوناگون گذشته را به یاد می آورند و هرگز به خاطر بخشیدن کسی، اشتباه او را فراموش نمی کنند. دیگر این که بخشیدن با آشتی کردن فرق دارد. وقتی کسی را می بخشید، یک طرفه به دلخوری خود پایان می دهید و محبت و دوستی را به میان می آورید. طرف مقابلتان می تواند این بخشش را نپذیرد، اما در هر حال بخشش در اختیار کسی است که می بخشد. وقتی دو یا چند نفر آشتی می کنند، به اعتماد متقابل می رسند. در واقع آشتی عبارت است از دستیابی دوباره به اعتماد. در مقابل، بخشیدن، ارائه محبت است و به معنای آن نیست که اعتماد مجدد شکل گرفته است، مگر آن که طرف مقابل دلخوری پیش آمده را به نحوی ( با دلیل و منطق ) مرتفع کند، یعنی پشیمان شود و برای جبران اشتباهش بکوشد. در هر حال، می توانید کسی را ببخشید،اما با او آشتی نکنید، مخصوصا" اگر طرف مقابلتان به رفتار اشتباه خود ادامه دهد.

حقوق و امنیت کودکان

در ضمن این که بخشش را به کودکان می آموزید، باید چند موضوع اساسی را که ضامن حقوق و امنیت آنان است، در خاطر داشته باشید. عمل بخشیدن در اختیار کسی است که می بخشد. معلمان، والدین و دیگران نباید کودک را وادار به بخشش کنند. اگر کودک نمی خواهد کسی را ببخشد، باید به او احترام گذاشت. به یاد داشته باشید که ممکن است گاهی کودک دلش نخواهد کسی را ببخشد و بگوید: " نه! " اما شاید کمی بعد نظرش تغییر کند. بخشیدن این نیست که کودک یک راست به رابطه خطرناک یا قلدرانه ای که از آن آسیب دیده باز گردد. همان طور که گفته شد، بخشیدن و آشتی کردن با هم فرق دارند. کودکان را برای بخشیدن تحت فشار قرار ندهید. بخشش مثل درس ریاضی نیست که قرار باشد آن ها با عملکرد بهتر نمره بالاتری بگیرند. کاری کنید که کودک از کارش لذت ببرد و همواره به یاد داشته باشد که حق تصمیم گیری با خودش است. حتی وقتی کودک نمی خواهد کسی را ببخشد، باید دید در آن حین، آموزش بخشش می تواند سودمند و اثرگذار باشد یا نه. درک مفهوم بخشش به منزله عمل به آن نیست. شاید بعضی ها بر این باور باشند که با این شیوه، بهتر می توانیم کودک را به سوی عمل بخشش سوق دهیم، ولی من موافق نیستم. اما اگر این کار را با ظرافت و دقت انجام دهیم، کودک می تواند گوش کند و بیاموزد، بدون آن که زیر فشار قرار بگیرد.

عناصر سازنده بخشش

بر فراز ابرها داستانی است که ضمن نشان دادن عناصر سازنده بخشش، پنج عنصر اساسی را به کودکان معرفی می کند:

ارزش ذاتی. نکته بسیار مهم این است که بدانیم طرف مقابلمان، صرف نظر از کار درست یا نادرستش، یک انسان است. مهم است بدانیم که اگر چه اشتباه او را دوست نداریم، اما خود را دوست داریم. هر گاه کودک بتواند به افراد، ورای آنچه انجام می دهند، نگاه کند، گام بزرگی در راه درک مفهوم بخشش برداشته ایم.

محبت. وقتی از روی مسائل اخلاقی به کسی محبت می ورزیم، او را بدون پیش شرط دوست داریم. به طور حتم، کسی که به دیگری محبت می ورزد، گاهی هم می تواند در منصفانه بودن رفتار او تردید کند. در عین حال همچنان مهر طرف مقابل را در خود دارد. این مبت خودخواهانه و خودمحور نیست.

مهربانی. وقتی مردم مهربانی می کنند، می خواهند با دیگران رفتاری صمیمی و انسانی داشته باشند. مهربانی نیز یکی از پایه های بخشش است. بعضی می گویند وقتی کسی را می بخشند « چیزی در دلشان تکان می خورد » یعنی دل همچون سنگ، نرم می شود.

احترام. وقتی به کسی احترام می گذاریم، برای او حرمت قائل می شویم. برخی بر این باورند که احترام « به دست آوردنی » است. من نیز همچون فیلسوف بزرگ، امانوئل کانت، بر این باورم که افراد به اندازه ارزش درونی شان قابل احترامند. ما به خاطر آنچه که هستند احترام می گذاریم، نه آنچه که انجام می دهند. اگر کودکان به دیگران احترام بگذارند، در آینده راحت تر می توانند آن ها را ببخشند.

سخاوت. سخاوت یعنی با دست و دلبازی عطا کردن. اعطای موهبت موجب خرسندی طرف مقابل می شود. اگر کودکان سخاوت را بیاموزند، در موقعیتی قرار می گیرند که بهتر می توانند معنای بخشیدن را درک کنند و کسی را که به آنها صدمه زده است، ببخشند. بخشیدن فراتر از ارزش ذاتی، محبت، مهربانی، احترام و سخاوت است. کودکان همان طور که بزرگ می شوند یاد می گیرند که می توانند حس بخشش خود را مثلا" از برادرشان به سایرین، مثل معلم و دوستشان، تعمیم دهند. بعدها در نوجوانی می فهمند که بخشش جزء مهمی از زندگی شان است. به تدریج بخشیدن به یکی از اصول اخلاقی زندگی آنها تبدیل می شود. پس در آینده بخشش بخشی از وجودشان و پاره ای از هویت طبیعی شان می شود. به دنیای بخشش خوش آمدید!

برای آشنایی بیشتر با این کتاب می توانید آن را از انتشارات " جوانه رشد " تهیه نمایید.